به دخت

 




نوزاد درون فرياد مي‌زد؛ محبت والدينم را با يكديگر مي‌خواهم

نوزاد درون فرياد مي‌زد؛ محبت والدينم را با يكديگر مي‌خواهم خبرگزاري فارس: انگار نوزاد درون وجود مادر فرياد مي‌زد محبت پدر و مادر را با يكديگر مي‌خواهم و شايد پدر هم اين فريادها را شنيده بود چرا كه ناگهان آرام شد و به خود قبولاند كه اگر فرزند نباشد، ديگر محبت همسرش را نيز نخواهد داشت. به گزارش خبرنگارحوادث باشگاه خبري فارس«توانا»، زني با سختي خود را از پله‌هاي دادگاه خانواده به بالا مي‌كشد؛ او يك نفر نيست. جلو كه مي‌روي، وجود نوزاد در وجود اين مادر را حس مي‌كني؛ چند دقيقه بعد مردي به دنبال زن دوان دوان به پله‌ها مي‌رسد و با صدايي آرام با لحن التماسي از او بخشش مي‌خواهد.

ولي گويي زن فقط به صداي نبض نوزاد متولد نشده‌اش توجه مي‌كند و پيش خود مي‌گويد: وقتي تو متولد شدي، به مانند ستاره‌اي در زندگي من مي‌درخشي.

تنها نوزاد متولد نشده، عشق زن براي ادامه به زندگي است. او زير لب با نوزاد خود زمزمه مي‌كند كه بعد از طلاق فقط من مي‌مانم و تو، يادگار عشق دوران جواني‌ام.

در اين زمان است كه مرد مانع ورود او به اتاقك قاضي مي‌شود. زن كه رمق و كشش راه رفتن ندارد با چشمانش به دنبال صندلي خالي مي‌گردد كه ناگهان در ميان عده‌اي زن كه هر كدام چهره‌شان آشفته و چشمانشان درد را فرياد مي‌زد، مي‌نشيند.

در اين ميان مرد به ديوار رو به روي زن تكيه مي‌زند. گويي اگر ديوار پشت سر او نبود واخواهد رفت.

عشقي در چشمان مرد موج مي‌زند. به جلو كه مي‌روي او فقط مي‌گويد: «نمي‌خواهم از دستش بدهم و من فقط نوزاد را نمي‌خواهم چون وضع مالي خوبي ندارم و از عهده خرج نوزاد برنمي‌آيم. از سويي با وجود نوزاد، محبت همسرم به من نصف خواهد شد».

به كنار زن كه مي‌روي او فقط با لحني آرام به تو مي‌گويد كه طلاق مي‌خواهد چرا كه فرزندش را بسيار دوست داشته و مي‌خواهد به هر قيمتي او را داشته باشد.

انگار نوزاد درون وجود مادر فرياد مي‌زد: محبت پدر و مادر را با يكديگر مي‌خواهم.

گرماي چشمان زن و مرد و عصبانيت آنها فضاي راهرو را پر كرده بود؛ مرد به زن نزديك مي‌شود گويي تمام تلاش خود را مي‌كند تا زن را از اين ساختمان سرد و بي‌روح بيرون ببرد.

بعد از ساعت‌ها، متوجه مي‌شوي كه زن بدون اينكه به اتاقك قاضي برود از دادگاه خارج شده و مرد نيز با گرفتن دستان او در كنارش است.

گويي مرد در چنين ساعت كمي به خود قبولانده بود كه اگر فرزند نباشد، ديگر محبت همسرش را نيز نخواهد داشت.


ارسال نظر
:نام
: اي ميل
: سایت
: نظر شما
: کد امنیتی
 



نام شما : ایمیل دوست شما :