علل رویآوری بشر جدید به معنویت و عرفان
اگر نگاهی گذرا به وضعیت دین و معنویت در عصر جدید بیندازیم، این حقیقت را تصدیق خواهیم کرد که بشر جدید پس از وقفهای نسبتاً طولانی بار دیگر به سوی دین و معنویت رو آورده است. به عنوان مثال، کتابهای اسلامی و عرفانی در اروپا و آمریکا با استقبال کمنظیری مواجه شدهاند. همین طور کتابهای عرفانی و معنوی آمریکایی و هندی در کشورهای اسلامی از اقبال تأملبرانگیزی برخوردارند.
شاهد دیگر وجود این گرایش در دنیا، تولیدات هنری مختلف اعم از موسیقیها، فیلمهای سینمایی، کارتونهای کودکان، رمانها و داستانهای به اصطلاح معنوی است. چاپ کتابهایی در موضوعات جادویی، فالبینی، طالعبینی، پیشگویی، هالهبینی، جنگیری، ارتباط با شیطان و امثال آن و فروش بالای آنها شاهدی دیگر برای این ادعا است. چنین کتابهایی متأسفانه در کشور ما نیز مشتریان فراوانی دارد. حتی دائره المعارف کفبینی و طالعبینی منتشر میشود!
مشاهده میکنیم برخی از مدعیان روشنفکری در این بازار معنویتطلبی و عرفانخواهی به جای طرح اندیشههای معنوی و عرفانی اسلام، به طرح معنویتهای سکولار و منهای دین و حتی منهای خدا میپردازند! و به بازخوانی و تبلیغ و ترویج عرفانهای باستانی و معنویتهای ادیان و اقوام ایران باستان همچون مانیها، زرتشتیان و هخامنشیان روی آوردهاند.
اما علل و عوامل این گرایش چیست؟ چرا بشر جدید پس از وقفهای نسبتاً طولانی بار دیگر رو به سوی معنویت آورده است؟ ذیلاً به برخی از مهمترین علل و عوامل این گرایش اشاره میکنیم:
سرخوردگی از عقلانیت و علم مدرن
بشر جدید در دوران مدرنیته گمان میکرد علم جدید حلّال همه مشکلات و دغدغههای او است. به همین دلیل با هر ایدۀ غیرعلمی و ماورایی به شدت مبارزه میکرد.
از طرف دیگر، عقلگرایی عصر روشنگری به جایی رسیده بود که هر سخن خردگریزی را خردستیز میپنداشتند و به همین دلیل بسیاری از مدعیات دینی و معنوی را انکار میکردند.
شکست نظامهای معنویتستیز
همان طور که میدانیم، در قرن بیستم حدود نیمی از مردمان دنیا دلبسته نظام کمونیسم و مارکسیسم شده بودند. نظامی که یکی از مهمترین شاخصههای آن معنویتستیزی و دینگریزی بود. نظامی که دین و معنویت را افیون ملتها دانسته و مبارزه با آن افیون و ماده ي مخدر را وظیفۀ حتمی خود تلقی میکرد. اما مردم دنیا در اواخر قرن بیستم با کمال تعجب و در عین ناباوری، شاهد فروپاشی و ورشکستگی رسمی این نظام بودند. نهایتاً نظام کمونیسم در ده ي هشتاد قرن بیستم به طور رسمی ناکارآمدی و در نتیجه مرگ خود را اعلام کرد. همگان این حقیقت را فهمیدند که این نظام سرابی بیش نبوده و از پاسخگویی به نیازهای واقع بشریت عاجز است.
این حقیقت به گرایش دینخواهی و معنویتطلبی مردم موج تازهای داد. به همین دلیل با معنویتهای بودایی و هندی و سرخپوستی و معنویتهای سکولار نه تنها مخالفت نمیکنند که خود به ترویج چنین معنویتهایی دست میزنند.
تبلیغات گستردۀ گروههای معنویتگرا
تبلیغات گسترده، فراوان و جذاب گروههای معنویتگرا را میتوان یکی دیگر از علل رویآوری بشر جدید به سوی معنویت به معنای عام کلمه دانست. صاحبان هر یک از ادیان برای معرفی دین خود و جذب افراد بیشتر، تبلیغات گستردهای دارند.
در این آشفته بازار تبلیغات دینی و معنوی، حتی یهودیت نیز خود را از تبلیغ بیبهره نکرده است. میدانیم در میان ادیان رسمی و مشهور، یهودیت شاید تنها دینی باشد که در طول تاریخ هیچ تبلیغی نداشته است. چرا که خود را دینی نژادی و مخصوص قوم بنیاسرائیل میداند. اما الان با استفاده از شگردهای مختلف تبلیغاتی در معرفی عرفان یهودی که با نام عرفان کابالا یا قبالا نیز خوانده میشود، تلاش میکند. ارباب کابالا و صهیونیستها به صورت مرموزانهای تلاش خود را بر جذب چهرههای شاخص و ستارههای سینمایی و هنری و ورزشی و همچنین خانوادههای متمول متمرکز کردهاند. چندی قبل در رسانهها اعلام شد که یکی از فوق ستارههای هنری هالیود و خوانندگان مشهور پاپ به نام مَدونا یا مادونا به آیین کابالا پیوست! و یا اعلام شد که یکی از فوتبالیستهای مشهور به نام دیوید بکهام همراه با همسرش به آیین کابالا پیوستند! و یا خانم پاریس هیلتون، وارث خانوادۀ ثروتمند هیلتون، و دارندۀ هتلهای زنجیرهای هیلتون به آیین کابالا پیوست! به همین ترتیب با تکیه بر محبوبیت این شخصیتها و الگوپذیری دیگران، به ویژه جوانان از چنین افرادی میکوشند افراد مختلف را به سوی خود جذب نمایند.