اميد برايكودكان
فكر نميكنم بتوان پدر و مادري را در دنيا يافت كه وقتي به فرزندان خود نگاه ميكنند در دل آرزو نداشته باشند كه فرزندانشان زندگي بهتر و آرامتري از آنها تجربه كنند و از خدا نخواهند كه بچهها به موفقيتهاي بيشتري دست پيدا كنند.پدر و مادرها ميدانند كه زندگي سرشار از سختيها و ناملايمات است و همه ما در اين مسير با نااميديها و محدوديتهايي هم مواجه خواهيم شد كه گاهي غلبه بر آنها ناممكن به نظر ميآيد. اما آنچه بايد به فرزندان خود بياموزيم، اين است كه در هيچ شرايطي اميد را فراموش نكنند.
ما با اميد متولد ميشويم و بايد اين نكته مهم را بياموزيم كه اين محيط اطراف و شرايط ماست كه آن را بال و پر داده يا از بين ميبرند. پس بايد به عنوان پدر و مادر وظيفه خود بدانيم كه به كودكانمان بياموزيم اميد داشته باشند و هر روز و هر ساعتشان را با اميد زندگي كنند. ما هم بايد در اين مسير به آنها كمك كنيم تا در روزها و لحظههاي سخت، اميد خود را حفظ كنند و براي پيروز شدن بر شرايط از آن كمك بگيرند.
من در كودكي بارها و بارها اين جمله را شنيده بودم كه سختيها شخصيت ما را ميسازند. هرگاه مشكلي پيش ميآمد يا شرايط آن طور كه من ميخواستم نبود، پدرم اين جمله را به من ميگفت. من هم به او نگاه ميكردم و از خود ميپرسيدم كه اين جمله ساده چطور ميتواند به من كمك كند.
پدر من هميشه از ما حمايت ميكرد. وقتي خيلي كوچك بوديم و از درخت بالا ميرفتيم، پدر پايين درخت ايستاده بود و ما را تشويق ميكرد. اما هنگامي كه ميخواستيم پايين بياييم، گريه ميكرديم و ميترسيديم او براحتي به ما ميگفت: «شما خودتان تا آنجا بالا رفتيد، حالا ببينيد چگونه بايد پايين بياييد؟ شما ميتوانيد.»
او چند دقيقهاي ميايستاد و ما را تماشا ميكرد و سپس ميرفت. با اينكه شايد بعضيها فكر كنند اين كار بيرحمانه است، اما او بالاخره به ما آموخت كه اگر فكر كنيم، ميتوانيم راه حل مناسب را پيدا كنيم و كاري را كه ميخواهيم، انجام دهيم.
الان كه اين مطلب را ميخوانيد، به طور حتم به فكر خودتان و فرزندانتان هستيد و اينكه چطور ميتوان اميد و اراده را در آنها افزايش داد.
اول از خانه شروع كنيد. شما بايد زندگي سرشار از اميدي براي خود و فرزندانتان مهيا كنيد. پس صادقانه به زندگي خودتان نگاه كنيد و از خود بپرسيد: آيا براحتي شكست ميخوريد؟ وقتي كه وضعيت اسفناك است، كار را رها ميكنيد؟ يا مصمم به پيش ميرويد و اعتقاد داريد كه شرايط بهتر خواهد شد؟
اين نكته را فراموش نكنيد كه وقتي كودك شما با نااميدي روبهرو ميشود بايد به حرفهاي او گوش كنيد. بايد بفهميم آنها از چه چيزي نااميد هستند؟ احساسشان از شرايط موجود چيست، ميخواهند در برابر اين شرايط چه كار كنند. در اين وضعيت شايد خوب باشد به او نمونههايي از شرايط مشابه در مورد خودتان يا دوستان و آشنايان بگوييد و اينكه شما چه كارهايي در آن زمان انجام دادهايد و به آنها كمك كنيد كه براي مقابله با اين شرايط برنامهريزي كنند. يادتان باشد براي فرزندانتان برنامهريزي نكنيد و فقط كمك و همراهشان باشيد.
شيوه ديگري كه ميتوان از آن طريق اميد را به كودكان آموخت، استفاده از كارتونهاست، بله كارتونها. اگر او به ديدن كارتون علاقهمند است، ميتوانيد نمونههايي از اميد به زندگي را در همان فيلمها به او نشان دهيد. به طور معمول وقتي شخصيت موجود در كارتون نميتواند به هدفش دست يابد، باز هم نااميد نشده و با نقشهها و افكار جديد ادامه ميدهد.
ما بايد به فرزندانمان بياموزيم كه اميد را فراموش نكنند. اميد چيزي است كه به همه ما انگيزه حركت ميدهد، به زندگي ارزش ميدهد و كمك ميكند تا به سوي شرايط دلخواه خود پيش برويم.
نكته آخر اين كه بهترين راه براي آموزش اميد به كودكان از طريق نمونههاست. نه فقط مثالهايي از خودمان ، كه از ساير افرادي كه به موفقيت رسيدهاند و موانع را پشت سر گذاشتهاند، افرادي چون آلبرت انيشتين، دكترحسابي....
پس به كودك خود بياموزيم و خودمان به خاطر بسپاريم كه هميشه بايد اميد داشته و اميدوار باشيم.